جهانی سیاهتر از دغالسنگ!
به گزارش خبرنگار ایلنا، بیگ بنگ؛ انفجار، پشتِ انفجار، همه چیز آوار میشود؛ آوار میشود روی سر کارگرانی که «غم نان» نمیگذارد دمی بیاسایند یا نفسی از سر آسودگی بکشند، غم نان هرگز نمیگذارد!
آمار حوادث کارِ منجر به فوت، در سال جاری به شدت افزایش یافته است؛ روزی نیست که خبری از ریزش آوار، انفجار در معدن یا سقوط سازههای معدنی و ساختمانی نداشته باشیم؛ در این میان، بیشترین حجم از خطر، متوجه کارگران معادن زیرزمینی و کارگران ساختمانی است؛ گویا بهار ۱۴۰۰، بهارِ شکفتن مرگ برای کارگران بوده است؛ انگار معادن مختلف کشور، در ریزش و انفجار با هم مسابقه گذاشتهاند و در این رالیِ مرگبار، به سرعت نور از هم سبقت میگیرند.
جهانی سیاهتر از دغالسنگ!
کار در معدن، همیشه دشوارترین شغل دنیا بوده است. فرض کنید صبح از خواب بیدار میشوی، لباس کار معدن را بر تن میکنی -که با این اتفاقات اخیر، بیشتر لباس رزم و میدان جنگ است تا لباس کار- لقمهای چاشت برمیداری تا کیلومترها زیر زمین خدا، به دندان بکشی و از گرسنگی رها شوی؛ سوار سرویس حمل و نقل میشوی و سر کار میروی؛ کار کردن در اعماق چند کیلومتری زیرِ زمین، در عرض یک ساعت، تمام لباسها، اندام و ریههایت را از دودهی ذغالسنگ لبالب میکند؛ همه چیز سیاه است؛ سیاهِ سیاه؛ سیاه مثل بخت همان کارگری که با ریزش آوار و انفجار ناگهانی، جهانش سیاهتر هم میشود؛ سیاهتر از ذغال….
در میانهی بهار امسال، مرگهای پشت سرهم، از حادثه معدن طزره در البرز شرقی شروع شد؛ در کمتر از یک ماه، چندین کارگر معدن و ساختمانی، طعمهی مرگ شدند؛ مرگی چنان آسان و بیحاشیه که فقط خبری کوتاه از آن در رسانهها درج شد؛ در لابلای اخبار انتخاباتی و تایید شدن یا رد شدن صلاحیت نامزدها، نام کارگران آغشته به ذغالسنگ و سیاهی که جان خود را در اثر سودجوییِ جهانِ پیمانکاران و واسطهها از دست دادهاند، یک روز یا حتی نصف روز در اخبار رسانهها جای میگیرد؛ آنهم نه در صدر اخبار، بلکه در پایینترین سطح: یک حادثه کار، چند کارگر جان خود را از دست دادهاند!
همه چیز از «طزره» آغاز شد؛ در ادامه بازهم «طزره»!
یازدهم اردیبهشت ماه جاری، بر اثر ریزش تونل شماره ۴۲ معدن بزرگ طزره، دو کارگر پیمانکاری به اسامی «میلاد روشنائی» و «سیداصغر افضلی» باختند. حادثهی مرگ این دو کارگرِ بخت برگشته، بسیار دلخراش بود؛ این حادثه، فقط جانسپاری ساده و آنیِ دو کارگر مدفون در زیر آوار نبود؛ بلکه این دو کارگر روزهای متوالی بدون نام و نشان، زیر خروارها آوار مدفون شدند؛ شش روز تمام، عملیات امداد و نجات، برای یافتن پیکرهای آنها ادامه داشت؛ شش روز تمام، خانوادهها و همکاران و دوستانشان در تب و تاب و هول و ولا بودند و دست استغاثه و نیاز به آسمان دراز کردند اما در پایانِ روزِ ششم، دو پیکر بیجان، سیاهتر از ذغال و سیاهی شب، از میان آوارها بیرون کشیده شد؛ دو جوان، ساعتها با تنگی نفس و حجم سنگین آوار جنگیده بودند، هیچ کس نمیداند واقعاً چند ساعت و بعد، جان سپرده بودند!
جالب اینجاست که با وجود سنگینیِ بار حادثه و معطوف شدن همهی نگاهها به معدن طزره، مرگ این دو کارگر پایان ماجرا نبود؛ حتی برای یک ماه هم قطار حادثه در این معدن متوقف نشد.
بعد از دو هفته، حادثه باز همانجا در همان مکان، از راه میرسد؛ دوشنبه ۲۷ اردیبهشت ماه، یکی از کارگران خدمات ترانسپورت در تونل «مادر» در معدن زغال سنگ طزره در شرکت البرز شرقی حین کار بر اثر در رفتن جک واگن زغال سنگ که از مسیر ریلی خود خارج شده بود، از ناحیه دو پا و دست به شدت مصدوم میشود.
بازهای مرگبار برای کارگران معادن و کارگران ساختمانی
در بازه یازدهم اردیبهشت تا دوم خرداد، یعنی یک بازه بیست و دو یا سه روزه، آمار حوادث کار تکان دهنده است؛ در همین بازه زمانی، حداقل شش کارگر ساختمانی در کشور فوت کردهاند؛ برقگرفتگی، سقوط از ارتفاع یا اصابت جسم سخت به سر، دلیل مرگ این کارگران بوده است. در همین مدت، چندین کارگر معدن دچار حادثهی منجر به مرگ شدهاند؛ بعد از حادثهی معدن طزره (دو حادثهی پی درپی در این معدن) سوم خرداد، حادثهای در معدن خاک نسوز شهید نیلچیان در استان چهار محال بختیاری رخ داد که در آن، دو کارگر جان خود را از دست دادند. همچنین در اول خرداد، حادثهای در یک معدن نمک، منجر به مرگ دو کارگر دیگر شد.
مرگ نُه کارگر فقط در سه روز/ هفت نفر در یک روز جان باختند!
اگر فقط یک بازهی دو روزهی اول تا سوم خرداد را در نظر بگیریم، نُه کارگر در همین دو روز جان خود را از دست دادهاند؛ چهار نفر از متوفیان کارگر معدن، دو نفر کارگر ساختمانی، دو نفر کارگرِ کارخانهی چسب و یک نفر، کارگر ساده رستوران بوده است.
ظهر اول خرداد، دو کارگر بر اثر سقوط از ارتفاع در معدن نمک روستای«آبقو» در شهرستان نیشابور، جان باختند. چندساعت بعد، حدود ساعت ۱۴ در یک کارخانه چسب در شهرک صنعتی البرز قزوین، یک حادثه رخ میدهد؛ دو کارگر ۳۱ و۳۴ساله به نامهای «حمیدرحیمی آتانی» و «جواد اسمعیلی»، در یک کارخانه تولیدکننده انواع چسب، کنار دیگ مواد شیمیایی مشغول کار بودند که به ناگهان داخل دیگ مواد شیمیایی سقوط میکنند و براثر این حادثه جان خود را از دست میدهند. در ادامه سه نفر دیگر از کارگران به ترتیب با مشاهده آن صحنه برای نجات همکاران خود اقدام میکنند که متاسفانه مثمرثمر واقع نشده و هر سه دچار مصدومیت میشوند که توسط گروههای امداد و نجات کارخانه به بیمارستان شهید رجایی منتقل میشوند. همان ظهر یکم خردادماه، بر اثر ریزش کوه درقطعه دوم پروژه آزادراه تهران به شمال در استان البرز، دو کارگر کشته و یک کارگر دیگر به شدت مجروح شدند. یکی از کارگران کشته شده این حادثه که راننده بیل مکانیکی بود «افشین محبی» با ۲۴ سال سن از مسجد سلیمان برای کار به آزادراه شما آمده بود. همچنین دومین جان باخته این حادثه، همکار وی کارگر واحد عملیات خاکی بوده است. همان روز، گیر کردن بدن یک کارگر رستوران در دستگاه بالابر در بجنورد، باعث مرگ وی شد. نتیجهی رصد اخبار حوادث یکم خردادماه، هم اعجاب آور هم به غایت نگرانکننده است: مرگ هفت کارگر فقط در یک روز، در ظهرِ اولین روز از آخرین ماهِ بهارِ ۱۴۰۰!
حالا دو روز جلوتر میآییم؛ سوم خرداد و بازهم حادثهی مرگبار در معدن؛ در پی حادثه ریزش معدن خاک نسوز شهید نیلچیان واقع در جنوب غربی شهرکرد (شهرستان اردل) استان چهار محال بختیاری، دو کارگر جان خود را از دست دادند. حدود ساعت ۱۰ صبح چهار تن از کارگران معدن خاک نسوز شهید نیلچیان که در منطقه دوپلان از توابع شهرستان اردل فعالیت داشتند، حین انجام کار بر اثر ریزش آوار دچار حادثه شدند. در جریان این حادثه جدا از کارگران جانباخته، دو کارگر دیگر نیز دچار مصدومیت جزئی شدند.
آمار بالاست اما آمار دقیق و بهروز نداریم!
در ایران همیشه آمار مرگ و میرِ ناشی از حادثهی کار بالا بوده است اما حالا به نظر میرسد این آمار سر به فلک کشیده؛ هر روز مرگ چند کارگر؛ مرگِ هفت کارگر فقط در یک روز!
این در حالیست که به گفتهی ابوالفضل اشرف منصوری (رئیس هیات مدیره کانون حفاظت فنی، ایمنی و بهداشت کار کشور) در برخی کشورهای پیشرفته که «ایمنی» در آنها نهادینه شده، آمار مرگ و میر بر اثر حوادث کار، صفر یا نزدیک به صفر است؛ او ژاپن را مثال می زند و میگوید: آمار حوادث کارِ منجر به فوت در بسیاری از بخشها در ژاپن صفر است؛ در عین حال، در این کشور یک پایگاه دادهی به روز از حوادث کار و اطلاعات آن وجود دارد که با مراجعه به آن، میشود به راحتی فهمید حادثه کار کجا رخ داده، دلیلش چه بوده و چه تبعاتی داشته؛ در ایران ما هیچ آمار مدون، به روز و قابل اطمینانی نداریم!
ما آمار رسمی، به روز و قابل اطمینان نداریم؛ نمیتوانیم با مراجعه به پایگاه دادههای در دسترس، بفهمیم که در هر روز چند حادثه کار منجر به فوت رخ داده است؛ اما همین رصد اخبار نشان میدهد که نمودار مرگ و میر کارگران، نموداری به شدت صعودی است؛ گویا آوار مرگ کارگران به خصوص کارگران معدن، سر باز ایستادن ندارد!
چرا آوار مرگِ کارگران سرِ بازایستادن ندارد؟!
دلایل صعود آمار مرگ کارگران به ویژه در بخش معدن، متعدد است؛ اولین و اساسیترین علت، خصوصیسازی معادن و واگذاری امر اکتشاف و استخراج به پیمانکاران سودجو و کارنابلدِ بخش خصوصیست؛ وقتی دست حمایت دولت از سر صنایع مادر از جمله معادن کوتاه شود و هر بخش از کار به یک پیمانکار سپرده شود، معلوم است که در این میان، جان کارگران زحمتکش معادن، به بازیچه گرفته میشود. خصوصیسازی، اصلیترین دلیل است. علت بعدی اما گران شدن تجهیزات ایمنی در پی گرانی ارز و دلار و تحریمهاست که موجب میشود کارفرمایان وقتی دو دوتا چهارتا میکنند، خیلی ساده به این نتیجه برسند که نمیصرفد برای جان کارگر، مایه بگذارند و هزینه کنند!
شهرام غریب (کارشناس ارشد ایمنی و بهداشت کار) با تاکید بر اینکه متاسفانه هنوز «فرهنگ ایمنی» در ایران نهادینه نشده؛ میگوید: برخی کارفرمایان بر این تصور باطل هستند که اگر برای خرید تجهیزات ایمنی یا آموزش ایمنی به پرسنل، هزینه کنند، این پول به هدر میرود؛ این در حالیست که هزینهکرد برای ایمنی، هزینهکرد برای تولید انسانی و مدرن است و باید کارفرمایان الزام شوند که بهروزترین و آخرین تکنولوژیهای ایمنی را خریداری کنند و مدام این تجهیزات را آپدیت نمایند.
بدون تردید، بهار ۱۴۰۰، بهار سخت و دلگیری برای کارگران بوده است؛ کارگران آغشته به گرد ذغال و درگیرِ تنگی نفسِ معادن، کارگران زحمتکش ساختمان و کارگران سادهی صنایع مختلف، بیش از همیشه در معرض حادثه و مرگ قرار گرفتهاند؛ از میلاد و سید اصغر که روزها زیر آوار مدفون شدند و جنگیدند اما جنگ به نفع مرگ، مغلوبه شد تا کارگران معدن نیلچیان که از بد حادثه، در ریزش دیوارههای معدن جان خود را از دست دادند؛ گویا آوار مرگ کارگران، سر بازایستادن ندارد؛ کارگران حداقلبگیر، کارگران زحمتکش و جورکش که در راهروهای تنگ و سربسته جان میسپارند و نامشان فقط نصف روز یا حتی چند ساعت، در میانهی خبرهای روز میماند و سپس به سادگی محو میشود!